وقتي چشمت پاييز ميشه
باغ دلت، گلريز ميشه
تصوير غم، ميشينه تو
چشم سياهت
وقتي چشات لبريز ميشه
اشکاي تو، آويز ميشه
دونه دونه، ميچيکه از چشم سياهت
نمي دوني، دل آدما رو چه ميشکوني
خودت بهتر از هرکي ميدوني
که بارون پاييز مي سوزونه ،دل آدما رو

ميخواي بري حرفي نداري
اشکات دارن جر ميکشن
رفتن هميشه پر غمه
چشمات دارن داد ميزنن
آي نميدوني، دل آدمارو چه ميشکوني
خودت بهتر از هر کي ميدوني
که بارون پاييز مي سوزونه، دل آدما رو

خيال کن روزگارم رو به راهه
خيال کن رفتي و دلم نمرده
خيال کن مهربون بودي و قلبم ،کنار تو ازت زخمي نخورده
خيال کن هيچي بين ما نبوده
خيال کن خيلي ساده داري ميري
خيال کن بي خيال بي خيالم ،شايد اينجوري آرامش بگيري
گذشتي از من و ساکت نشستم
گذشتي از من و ديدي که خسته ام
تو يادت رفته که توي جهاني ،کنارت بودم و زخماتو بستم
خيال کن که سرم گرمه عزيزم
خيال کن بي تو هيچ دردي ندارم
خيال کن زمستونه ولي من ،توي شبهام شب سردي ندارم
خيال کن قلب من شکستني نيست
خيال کن حقمه تنها بمونم
خيال کن عاشقم بودي ولي من ،شايد قدر تورو هرگز ندونم
گذشتي از من و ساکت نشستم
گذشتي از من و ديدي که خسته ام
تو يادت رفته که توي جهاني کنارت بودم و زخماتو بستم

براي يك بار پريدن ، هزار هزار بار فرو افتادم

هيچ وقت رازت رو به کسي نگو. وقتي خودت نميتوني حفظش کني
چطور انتظار داري کسي ديگه‌اي برات راز نگهداره

هيچ انساني دوست ندارد بميرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند...
اما اي انسانها... براي رفتن به " بهشت " ... اول بايد مرد

يــآدَتــ بـآشــَد!

هَمـِـہ ے قـَرآردآدهـآ رآ کـِہ روے ِ کـآغَـذهـآے ِ بے جـآن نـِمےنـِويسَـند!

بَـعضے از عَهــدهـآ رآ روے ِ قـَلبــ ـهـآے ِ هـَمـ مےنـِويـسيمـ ...

حـَوآستــ بـِہ ايـن عـَهــد هـآے ِ غـِيـر ِ کـآغـَذے بـآشـَد ...

شِکـَستـَنـِشـآن يـِکــ آدَمـ رآ مےشِکـَنـد ...

حـَوآسَـتــ باشَـد

يـِکــ آدَمـ رآ ...

با سلام

به روز رساني وبلاگ عماد با مطلب حريم کربلا

منتظرتون هستم

يا علي

www.emaad.parsiblog.com