بلیط خواب ابدی...!!!!
سلام دوستای بی وفا خوبه خواهش کردم نظر بدید اما محلمم نگذاشتید واقعا که خیلی لوس هستید ازتون دلخورم.... خلاصه نیما بعد از کلی من من کردن گفت یادته اون اولا که ما امده بودیم گفتی سهند بهت اس داده بود و گفته دوستت داره ؟ گفتم ول کن نیما دوست ندارم دوباره بهش فکر کنم بیخیال دیگه و اونم گفت ستاره بذار حرفمو بزنم تا حالا به من اس دادی یا زنگ زدی؟؟؟؟گفتم نه اصلا من شماره تو رو ندارم گفت خب به سهند چی؟؟؟؟گفتم همون موقع ها آره اما دیگه نه گفت الان یه زنگ بزن رو گوشی سهند گفتم نه گفت بزن میگم نه نیار منم با ترس و لرز شمارشو گرفتم و هم زمان گوشی نیما هم زنگ خورد اما جواب نمیداد گفتم گوشیتو جواب بده گفت شارژ داری گفتم اره چرا این سهند جواب نمیده گفت ستاره تو چرا اینقدر گیجی؟؟؟منظورشو متوجه نشدم و گفت باز زنگ بزن و زدم گوشی نیما بازم زنگ خورد و گوشیشو گرفت روبروی من و گفت این شماره رو میشناسی؟؟؟؟منم یه نگاه انداختم و 09178817...وای این که شماره منه نیما تو هنوز گوشی سهند رو بهش ندادی؟؟؟؟؟؟گفت این گوشی منه گفتم منظورم خطه سهند بود گفت خط هم مال منه ساکت شدم و نگاش کردم هنوز گیج بودم و نمیفهمیدم چی شده گفتم یعنی چی؟؟؟؟؟گفت اون روز که بهت اس دادم تو فکر کردی سهنده منم خواستم یه روز اذییتت کنم و بعد بگم کی هستم اما خودت باعث شدی لو ندم و ...اون روز سر قرارم قرار گذاشته بودم که بهت بگم منم نه سهند اما باز متوجه نشدی و دیگه هم ندیدمت البته همه جا باهات بودما اما تو متوجه نمیشدی و بعدشم که شمارتو عوض کردی وهرچی زد خاموش بودی ...دیگه مغزم کار نمیکرد یه بغزی راه گلومو بسته بود حرفی نزدم و بلند شدم و رفتم پیش بقیه هرچی صدام کرد جوابش ندادم زنگ میزد روگوشیم جواب نمیدادم و گیج بودم نمیدونید چه حالی شدم ...